سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل احمق در دهانش و دهان حکیم دردلش است . [امام عسکری علیه السلام]

بسم الله الرحمن الرحیم

بیاد محرم، لب تر می کنم

محرم که همه اش یاد تورا دارد...

تو که با مهربانی ات مرا با حسین-علیه السلام- آشنا کردی

تو که از همان کودکی مرا با اشک بر اباعبدالله انس دادی...

تو که از محرم برایم گفتی...

تو که پیرهن مشکی بر تنم پوشاندی...

تو که ناله های درون روضه هایت را بیاد دارم...

سلام مادرم...

از تو بخاطر تمام خوبی ها و ایثار های ویران گرت سپاسگزارم...

هنوز هم هیچ کس مانند تو نیست فرشته ام...

هیچ کس...

امروز، در گوشی ات بدنبال یک عکس از مشهد بودم...

رسیدم به آن فیلم که چند روز قبل از پرکشیدنت گرفته بودی

برای ما...

و گوشی را طوری تنظیم کرده بودی که خودت نیز در فیلم باشی.......

جان دادم مادرم... جان دادم از دیدنش....

سلام نازنینم... سلام مهربانم.... سلام مسافر دلم...

محرم دارد می آید و فرزند ته تغاری ات آمده است از تمام این سال ها مادری کردن در حقش از تو تشکر کند...

از تمام این 18 سال محرم و اربعین که برایش درسی نو می دادی...

و من چقدر حقیر بودم برای داشتنت...

تو موهبتی بودی که خدا به من داد... در حالی که برای او نه عبادتی فرستاده بودم و نه عمل خیری...

خدا تو را برایم خواست...

و حالا هم که اینجا هستم و دور از آغوش و مهربانی های تو، خدا برایم خواسته است...

اگر بدانی چه بغضی نشسته است در گلویم...

اللهم لک الحمدُ حمدَ الشّاکرین...

لک علی مصابهم

الحمدلله علی عظیم رزیتی...

عطر کربلاست... الحمدلله که با مصیبت آشناست این جگر... الحمدلله که معنای این ذکر را می فهمد...

مادرم...

منی که صبر کردم بیاد دل صبور حضرت زینب-س-،

دعا کن که پیرهن عزای امسال ام را بدستان بانو بر تن کنم.....

دعا کن که شایسته عزاداری باشم امسال...

دلم می خواهد همه اهل آسمان، به عزاداری کردنم برای ارباب، غبطه خورند... و بگویند فرزند فلانی است... و تو بشنوی و تبسم کنی...

دلم می خواهد روسفیدت کنم... دلم می خواهد اجر م را هدیه کنند برایت چه هدیه ی عظیمی... که لبخند و شوقت را از حد، فزون کند...

آه بخند برایم مادرم... تو را به خدا بخند... کمی برایم بخند... کمی چشم بدوز به چشم هام.... اصلا مثل همیشه آخرش بخند و بگو ماشاالله به چشم و ابروی فرزندم... )":

کباب است جگرم مادرم... کباب...

آتش گرفته ام و چشم هام لبریز از اشک...

مادرم کربلای امسالمان را بگیر برایمان....

ورد زبان هر لحظه ام شده است؛ رسیدم کربلا الحمدلله...

همه دارند می روند کربلا...

پیاده روی اربعین را...

و هرکس که باز می گوید، دیوانه می شوم...

می شکنم... بی تابی می کنم.... ناله می زنم... گریه می کنم....

مادرم... دلم را دریاب...

تو را همیشه برای ارباب خواستم... همیشه دعا کردم فدای ارباب شوی....

حالا برای تنها دارایی دنیایم؛ پدرم نیز همین دعا را می کنم.... مباد که بی شهادت برود... مباد... حاشا به کرمت یا ابا عبدالله اگر بی شهادت برود...

 

ایستاده ام مقابلت ارباب،

خوار و ذلیل و افتاده....

بی کوچکترین دارایی یا عمل رضایت بخشی...

خداروشکر که هوای محرم را دارم می شنوم..... خداروشکر که دلم در های و هوی بیرق ها و علم ها گم شده است...

خداروشکر.......

توفیق بده غبار روبی مزار شهدای غریب مان را

در این آستانه ی کربلا...

که "یا لیتنا کنا معلک" ها، مفهوم می گیرند بر سر مزارشان...

خوشا به حال آنان که بعد از هزار سال از واقعه کربلا، هنوز با حسین، در کربلایند...

آه ابا عبدالله...

نسیمی جان فزا می آید... سوی کرب و بلا می آید....


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط قلبی مغلوب 92/7/18:: 11:4 عصر     |     () نظر